محل تبلیغات شما



 

جاودانه Xena

باید وارد صفحه اصلی منو شوید.
همیشه فوراً التیام ، بالا ، بالا ، بالا ، دایره ، مربع ، بالا ، راست ، چپ.

شکست ناپذیری

هنگامی که یک معجون دریافت می کنید ، همزمان X و مربع را همزمان فشار داده و در اینجا سر و صدا خواهید کرد.

سطح را انتخاب کنید

بعد از برجسته کردن گزینه New Game در منوی اصلی ، مثلث ، مربع ، دایره ، مثلث ، مربع ، بالا ، بالا ، بالا را فشار دهید

شمشیر کامل و ارتقاء سپر

در صفحه عنوان: مثلث ، مربع ، مثلث ، مربع ، مربع ، بالا ، بالا ، بالا را وارد کنید. اگر درست آن را انجام داده باشید ، صدای جرنگ کوچک را خواهید شنید.

شکست ناپذیر

در منوی اصلی فقط بالا ، بالا ، بالا ، دایره ، مربع ، بالا ، راست ، چپ را فشار دهید.

اتاق مخفی

درسطح "آزمایشگاه" درست همانطور که می خواهید گابریل را نجات دهید ، به جای آن یک حق را بگیرید. یک سری سالن ها وجود دارد. آنها را تا آخر دنبال کنید. باید یک معجون سلامتی و یک مشعل روی آن وجود داشته باشد
دیوار از طریق دیوار قدم بزنید و در یک آزمایشگاه رایانه ای SUPRISE کنید. سلام چگونه می توانم به آنجا بروید

همه سطوح را فعال کنید

باید وارد منوی اصلی شوید. وقتی مثلث مطبوعاتی NEW GAME را برجسته می کنید ، مربع ، بالا ، راست ، چپ پس از آن به LOAD بروید و سپس در آنجا تمام سطوح آنجا قرار می گیرند. همچنین به صورت مثلث ، مربع ، دایره ، مثلث ، مربع ، بالا ، چپ ، راست گزارش شده است


آبان : نام ايزد نگهبان در کيش زردشت

آبان دخت : دخترآبان ، نام زن داريوش سوم

آبتين : نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي

آتوسا : قدرت و توانمندي - دختر کورش وزن داريوش اول

آفر : آتش - ماه نهم سال شمسي

آفره دخت : دختر آتش - دختري که در ماه آذر به دنيا آمده است .

آذرنوش‌: شيرين و دل انگيز

آذين : زيور، طاق نصرة‌، تزئين ، آرايش

آراه : نام فرشته موکل روز ٢١ ازماه پنجم درآئين زردشت

آرزو : کام ، مراد ، معشوق ، اميد

آرش: درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانيان - پهلوان کمانگير ايراني در لشگرمنوچهر

آرشام : بسيار قوي - پدر بزرگ داريوش کبير هخامنشي

آرمان : آرزو - خواهش - اميد

آرمين : آرام گرفتن - پسر کيقباد پادشاه پيشدادي

آرميتا: آرامش يافته ، کلمه اي زردشتي است

آريا فر: دارنده شکوه آريائي

آريا : آزاده نجيب - يکي از پادشاهان ماد - مهمترين نژاد هند و اروپائي

آريا مهر : دارنده مهر ايران - از سرداران داريوش سوم

آرين : سفيد پوست آريائي

آزاده : دلير و بي باک ، رها

آزرم : شرم ، مهر ، محبت ، عشق

آزرمدخت : يکي از ملکه هاي ساساني

آزيتا : آزاده

آناهيتا : الهه آب

آونگ : شبنم - نام کردي

آهو: شاهد ، معشوق، يکي از همسران فتحعلي شاه قاجار

آيدا : شاد، ماه - نام تذکمنب

اتابک : پدر بزرگ ، مربي کودکان و شاهزادگان - نام ترکي

اتسز : لاغر و استخواني - از پادشاهان خوارزم

اختر : ستاره ، علم ، درفش

ارد : خير وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت - نام چند تن از پادشاهان اشکاني

ارد شير : شير زيبا - اردشير بابکان بنيانگذار سلسله ساسانيان

اردوان : نام پادشاهان معروف اشکاني

ارژن : درختي با چوب بسيار سخت و محکم - نام کردي

ارژنگ : آرايش - کتاب ماني نقاش - ديوي که رستم در هفتخوان اورا کشت

ارسلان : شير، دلير و شجاع - نام پادشاه سلجوقي

ارغوان : نام درختي با گل و شکوفه هاي سرخ رنگ

ارمغان : هديه ، تحقه ، سوغات

ارنواز: نوازش شده اهورا - دختر جمشيد شاه پيشدادي

اروانه : نام گلي کوهي است - نامي کردي

استر : ستاره - بردارزاده مردخاي وزن خشايارشاه

اسفنديار : پاک آفريده شده - پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد

اشکان : منسوب به اشک - بنيانگذار سلطنت پارتها

اشکبوس : پهلوان کوشاني که به کمک افراسياب آمد، اما به دست رستم کشته شد

افسانه : داستان ، سرگذشت ، حکايت گذشتگان

افسون : سحر و جادو ، حيله و تزوير

افشين : با همت - سردار ايراني که بابک خرمدين را دستگير کرد.

اميد : انتظار ، آرزو

انوش (‌ آنوشا ) : استوار و جاويد - دخترمهرداد ششم

انوشروان : دارنده لوح جاويدان - لفب خسرو اول پادشاه ساساني

اورنگ : عقل و کياست ، تخت پادشاهي

اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز

اوستا : نام کتاب آسماني زردشت

اهورا : صاحب ، فرمانرواي دانا

اياز : بزرگ و پاينده - نام غلام ترک سلطان محمود غزنوي

ايران : محل زندگي آريائيها

ايراندخت : دختر ايران

ايرج : ياري دهنده آريائيها - پسرفريدون ، پادشاه و پهلوان ايراني

ايزديار : کشي که خداوند يار اوست

بابک : پدر کوچک ، جد اردشير ، پسر ساسان

باپوک : کولاک ، نامي کردي

باربد : پرده دار ، موسيقي دان و نوازنده دربار خسرو پرويز

بارمان : لايق - نام سردار افراسياب

بامداد : پگاه ، سپيده دم - نام پدر مزدک

بامشاد : کسي که در سحرگاهان شاد است - نوازنده مشهور دربار ساسانيان

بانو : خانم ، ملکه ، لقب آناهيتا الهه نگهبان آب

بختيار : خوشبخت ، خوش اقبال - استاد رودکي در موسيقي

برانوش : مهندس رومي که پل شوشتر را در زمان شاپور ساساني

برديا : پسر کورش و برادر کمبوجيه

برزو : بلند قامت - پسر سهراب و نوه رستم دستان

برزويه : طبيب مشهور انوشيروان و مترجم کليله ودمنه از هندي به پهلوي

برزين : بلند و تنومند - ازپهلوانان ايران - نام پسر گرشاسب

برمک : از وزيران ساساني - نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ

بزرگمهر : خورشيد بزرگ - نام وزير دانشمند انوشروان ساساني

بکتاش : بزرگ ايل و طايفه - نامي ترکي

بنفشه : گلي رنگارنگ و زينتي با عمر نسبتا طولاني

بوژان : رشد کرده - نامي کردي

بويان : خوشبو - مامي کردي

بهادر : شجاع و دلاور - نامي ترکي

بهار : شکوفه و گل - سه ماه اول سال شمسي

بهارک : بهار کوچولو

بهاره : بهاري

بهتاش : خوب ومانند

بهداد : نيک آفريده شده

بهرام : پيروز ، ايزد پيروزي درآئين زردشت ، لقب برخي از پادشاهان ساساني

بهديس : خوش رنگ ، خوشگل

بهرخ : زيبا چهره ، قشنگ

بهرنگ : خوش رنگ

بهروز : خوشبخت ، نيکبخت

بهزاد : نيک نژاد - مينياتوريست مشهور صفويان - نام اسب سياوش

بهشاد : خوشحال وشاد

بهمن : نيک انديش - برف انبوه که از کوه فرو ريزد - جانشين اسفنديار

بهناز : خوش ناز‌، باناز ، طناز

بهنام : نيک نام

بهنود : سلامت ، عافيت

بهنوش : کسي که نيک مينوشد

بيتا : بي همتا ، بي مانند

بيژن : ترانه خوان ، جنگجو - پسر گيو و دلداده منيژه

پارسا : پاکدامن ، زاهد

پاکان : پاکها - نامي کردي

پاکتن : نيکو چهر پاکيزه تن

پاکدخت : دختر پاک

پانته آ : همسر آرتاداس که مادها او را به کورش هديه کردند امانپذيرفت

پدرام : آراسته ، نيکو ، شاد

پرتو : روشن ، تابش

پرشنگ : تابش ، آتشپاره

پرتو : روشن ، تابش ، فروغ

پرستو : پرنده مهاجر

پرويز : پيروز - لقب خسرو دوم ، پادشاه ساساني

پرديس : بهشت ، باغ و بستان

پرهام : ازاشخاص بسيار ثروتمند در زمان بهرام گور

پژمان : افسرده ، غمگين

پژوا : بيم و هراس

پرنيا : پارچه حرير

پشنگ : ميله آهني - نام پدرافراسياب

پروانه : ه اي زيبا که خود را به شعله مي زند

پروين : ثريا ، ستارگان کوچک نزديک به هم

پري : فرشته ، جن ، همزاد

پريچهر : زيبا روي - نام زن جمشيد شاه

پريدخت : دختر پري ، همسر سام نريمان و مادر زال

پريسا : همچون پري

پرناز: پري ناز دار

پريوش : پري روي ، فرشته روي

پريا : کبوتر بال شکسته اي که به دنبال آشيانه مي گردد.

پوپک : هدهد

پوران : جانشين ، يادگار

پوراندخت : نام دختر خسروپرويز

پوريا : پهلوان محمد خوارزمي ملقب به پورياي ولي

پولاد : آهن سخت و کوبيده ، نام پهلوان ايراني زمان کيقباد

پويا : رونده و دونده - نامي کردي

پونه : گياهي خوش عطر و بو که در کنار جويها مي رويد.

پيام : الهام ، وحي ، پيغام

پيروز: کامياب ، فاتح ، نام چند نفر از پادشاهان ساساني

پيمان : عهد ، قول وقرار - عنوان اسامي مردان در فارسي دري

تابان : تابنده ، منور

تاباندخت : دختر تابناک

تاجي : تاجدار ، نام و عنواني در فارسي دري

تارا : ستاره

تاويار : آتشبان - نامي کردي

ترانه : زيبا و صاحب جمال ، سرود ، نغمه

تناز : نازنين ، با ناز و کرشمه - نامي کردي

توران : نام دختر خسروپرويز - سرزمين تور

توراندخت : دختري از توران

تورج : دلاور ، يکي از سه پسر فريدون شاه

تورتک : خروس صحرايي ، قرقاول

توفان : باد سخت

توژال : برف اندک - نامي کردي

تير داد : داده تير ، اشک دوم پادشاه اشکاني

تينا : گل ، نامي کردي

تينو : تشنه ، نامي کردي

جابان : سردار ايراني يزدگرد

جامين : اسم يکي از قهرمانان ايران زمين ، نامي کردي

جاماسب : وزير گشتاسب که با دختر زرتشت ازدواج کرد

جاويد : پايدار ، هميشگي

جريره :‌ نام دختر پيران ويسه که همسر سياوش شد.

جمشيد : پسر طهمورث چهارمين پادشاه پيشدادي

جوان : برنا ، دلير ، شاداب

جويا : جوينده - پهلوان مازندراني بود که بدست رستم کشته شد.

جهان : دنيا ، عالم ، گيتي ، کيهان

جهانبخت : شانس و اقبال جهان

جهانبخش : بخشنده جهان

جهاندار : نگهبان جهان

جهانشاه : شاه جهان - نام يکي از امپراطوران مغول

جهانگير : فاتح جهان - نام پسر رستم

جهان بانو : بانوي جهان ، ملکه جهان

جهاندخت : دختر گيتي

جهان ناز : مايه فخر عالم

جيران : آهو ، نامي ترکي

چابک : زرنگ ، چالاک

چالاک : سريع و زبردست

چاوش : پيشرو و پيش قراول کاروان

چترا : دوازدهمين پادشاه سلسله ماد

چوبين : کنيه و لقب بهرام چوبين سردار انوشيروان

چهرزاد : نام دختر بهمن است که سي سال پادشاهي کرد

خاتون : خانم ، کدبانو ، نامي ترکي

خاوردخت : دختر مشرق زمين

خداداد : خدا داده

خدايار : دوست خدا - فرمانرواي بخارا بوده است

خرداد به : خورشيد داد - يکي از جغرافيدانهاي معروف اسلامي

خرم : شاد و خندان - پهلوان خرم از عهد شاه شجاع است

خرمدخت : دختر شاد و خندان

خسرو : مشهور ، نيک نام - لقب چند تن از پادشاهان ساساني

خشايار : قهرمان ، نيرومند - نام پسر داريوش کبير هخامنشي

خورشيد : درخشنده آفتاب - معشوقه جمشيد درداستان جمشيد و خورشيد

دادمهر : زاده آتش ، نام استاندار پارسي طبرستان

دارا : مالدار، ثروتمند ، از نامهاي خداوند

داراب : نام پسر بهمن پادشاه کياني

داريا : دارنده ، امهايي که در اوستا آمده است

داريوش : نگهبان نيکي - فرزند ويشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشي

دانوش : از اسمهائي که در کتاب وامق و عذرا آمده است

داور‌:‌ حاکم عادل ، قاضي

دايان : ماما ، نامي کردي

دريا : بحر ، نام فرزند علاالدين عماد شاه

دل آرا : محبوب و معشوق

دل آويز : دلچسب ، دلکش ، آويزه دل

دلارام : مايه آرامش دل / معشوقه بهرام گور

دل انگيز : گوارا ، مطلوب

دلبر : برنده دل ، يار و معشوق

دلبند : عزيز و گرامي

دلربا : رباينده دل ، محبوب

دلشاد : شادمان و خوشحال

دلکش : جذب کننده دل ، دلربا ، دلپذير

دلناز : آنکه قلب و دلش ناز است

دلنواز : مهربان ، مشفق

دورشاسب : نام جد پنجم گرشاسب ، دور از اسب پادشاه

دنيا : عالم و گيتي

ديااکو: اولين پادشاه مادها در قرن هفتم پيش از ميلاد

ديانوش : دريائي در داستان وامق و عذرا

ديبا : پارجه ابريشمي رنگي ، روي زيبا

ديبا دخت : دختر زيبا ، دختري همچون پرنيان

رابو : نام گلي بهاري - نامي کردي است

رابين : مشاور ، متعمد - نامي کردي است

رادبانو : بانوي بخشنده و جوانمرد

رادمان ( رادمن ) : نام سپهسالار خسرو پرويز ساساني

رازبان : راز دار - عنوان مردان بزرگ در پارسي دري

راژانه : رازيانه - نامي کردي براي دختران

راسا : هموارو صاف - نامي کردي

رامتين : آرامش تن - موسيقي دان عهد ساسانيان

رامش : فراغت ، آسودگي ، راحتي ، نام هيربد زردشتي

رامشگر : خواننده و نوازنده ، خنياگر

رامونا : نگهبان عاقل

راميار : چوپان و گوسفند چران

راميلا : خداي بزرگ ، نامي آشوري است

رامين : معشوقه ويس ، نام يکي از سرداران ايران

راويار : شکارچي - نامي کردي

رژينا : مانند روز - نامي کردي

رخپاک : داراي چهره پاک

رخسار : چهره ، سيما

رخشانه : منسوب به رخش

رخشنده : تابان ، کنايه از خورشيد است

رزميار : رزمنده ، مبارز

رستم : تنومند و قوي اندام ، جهان پهلوان ايراني و قهرمان بزرگ شاهنامه

رکسانا : نوراني ، روشن

روبينا : ياقوت سرخ

رودابه : فرزند تابان ، زن پسرزا ، نام قلعه اي در غرب ايران

روزبه : خوشبخت : بهروز، از موبدان بهرام گور ساساني

روشنک : مشعل دار ، همچنين نام دارويي گياهي است

روناک : روشن

رهام : نام پسر گودرز

رهي : راهي شده ، روان ، مسافر

ريبار : رهگذر ، نامي کردي

راسپينا : پائيز ، لغت زند و پازند

زادبخت : خوشبخت ، خوش اقبال

زاد به : بهزاد ، نيک زاده شده

زاد چهر : داراي نژاد پاک و اصيل

زاد فر : زاده روشني

زال : فرزند سپيد موي سام نريمان و پدر رستم قهرمان ملي ايرانيان

زادماسب : برادر شاپور ساساني ، نام يکي از قضات ساساني

زاوا : داماد ، نامي کردي

زردشت : صاحب شتر زرد و زرين ، پيامبر ايران باستان

زرنگار : طلا کوب ، زرين

زري : طلائي ، زربفت

زرين : طلائي رنگ ، منصوب به زر

زرينه : آنچه منسوب به زر است

زليخا : لغزنده - زن فرعون که عاشق يوسف شد

زمانه : روزگار ، دهر

زونا : گياهي با گل کبود رنگ ، نامي کردي

زيبا : خوشگل ، قشنگ ، خوب ونيکو

زيبار : قبيله اي از کردها ، نامي کردي

زيما : زمين ، لغت اوستائي

زينو : زنده ، پابرجا - نامي کردي

ژاله : شبنم ، قطره

ژالان : گلهاي داراي قطره و شبنم - نامي کردي

ژيار : زندگي ، زندگي شهري - نامي کردي

ژينا : زندگي و حيات - نامي کردي

ژيوار : زندگي

سارا : صحرا ، کوه و دشت - نامي کردي

سارک : سار کوچک ، پرنده اي سياه رنگ وبزرگتر از گنجشک

سارنگ : نام سازي شبيه به کمانچه

ساره : بامداد ، فردا - نامي کردي

ساسان : سوال کننده ، رئيس معبد آناهيد استخر که خاندان ساسانيان به او منسوبند

ساغر : پياله شرابخوري ، جام

سام : سيه چرده - جهان پهلوان ايراني وجد رستم

سامان : ترتيب ، نظام ، زندگي

سانا : سهل و آسان

ساناز : کمياب ، نادر، نام گلي است - اسمي ترکي است

سانيار : حامي و يار و پشتيبان - نامي کردي

ساويز : خوش اخلاق ، مهربان - نامي کردي

ساهي : آسمان صاف - نامي کردي

ساينا : خانداني از موبدان زردشتي ، سيمرغ

سايه : منطقه تاريک پشت هر جسم ، حمايت

سپنتا : مقدس ، محترپ

سپند : اسفند

سپهر : آسمان ، نام فرزند کيخسرو

سپهرداد : بخشيده اسمان - داماد داريوش هخامنشي

سپيدار : درخت سفيد

سپيد بانو : بانوي سفيد و درخشان

سپيده : سحرگاه ، سپيدي چشم

ستاره : کرات آسماني که در شب مي درخشند

ستي : دختر ، سيتا

سرافراز : سربلند ، متکبر

سرور : رئيس ، پيشوا

سروش : شنيدن و فرمانبرداري - فرشته مظهر اطاعت

سرور : شادماني ، خوشحالي

سوبا : شناگر ، فردا

سوبار : اسب سوار - لغت زند و پازند

سنبله : يک خوشه گندم

سودابه : دختر زا - سود ده

سوري : سرخ رو ، نام دختر اردوان پنجم

سورن : خانواده اي در دوره اشکانيان که قدرتمند بودند

سورنا : سردار دلير و خردمند پارتي

سوزان : سوزنده ، ملتهب

سوزه : سبزه ، نامي کردي

سوسن : گلي به رنگهاي سفيد، کبود ، زرد و حنايي

سومار : نام قبيله اي از کردها

سولان : نام گلي است ، نامي کردي

سولماز : زني که پيرو پژمرده نمي شود

سوگند : شاهد گرفتن خدا يا بزرگي را گويند

سهراب : سرخ روي ، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانيان بود

سهره : پرنده اي خوش آواز، با پرهاي سبز و زرد

سهند : کوه آتشفشان قديمي در آذربايجان

سيامک : مجرد - نام پسر کيومرث

سياوش : دارنده اسب سياه ، فرزند کيکاووس که ناجوانمردانه و بي گناه به قتل رسيد

سيبوبه ‌: مانند سيب ، دانشمند شهير ايراني ، منصف الکتاب

سيما : چهره ، رخ

سيمدخت : دختر نقره اي و سفيد

سينا : مرد دانشمند ، نام پدر شيخ ابوعلي سينا

سيمين : نقره اي ، سفيد ، روشن

سيمين دخت : دختر نقره اي و سفيد

شاپرک : پروانه

شادي : شادماني ، خوشحالي ، شور شادان : شادمان

شادمهر : مهربان ، با محبت

شاران : گردنبند درست شده از بادام - نامي کردي

شاهپور : پسر شاه ، شاهزاده - نام چند تن از شاهان ساساني

شاهدخت : دختر شاه ، شاهزاده خانم

شاهرخ : شاه منظر ، کسي که رخساري همچون شاه دارد

شاهين : پرنده اي شکاري

شاهيندخت : دخت شاهين

شايسته : سزاوار ، لايق

شباهنگ : بلبل ، ستاره کاروان کش

شب بو : نام گلي است که شب هنگام باز مي شود

شبديز: سيه فام ، سيه چرده ، نام اسب خسروپرويز

شبنم : رطوبتي که شب هنگام روي گلها مي نشيند

شراره : گرماي سوزان ، عشق فراوان ، نامي کردي

شرمين : شرمسار ، خجل

شروين : يکي از سرداران معاصر شاپورذوالاکتاف ساساني

شکوفه : گل درختان ميوه دار ، شکفته

شکفته : خندان ، بشاش

شمشاد : درختي زينتي و تقريبا هميشه سبزکه دستمايه بسياري از شاعران است

شمين : خوشبو، خوش عطر

شوان : شبان ، چوپان - نامي کردي

شميلا : از نامهاي ارمني ايراني به معني بانوي بزرگوار

شورانگيز : فتنه انگيز ،‌ ايجاد کننده شور و شوق

شوري : خوش قيافه ، قد بلند- نامي کردي

شهاب : شعله آتش ، سنگ آسماني ، ستاره دنباله دار

شهبار : درخورشاه ، لايق شاه

شهباز : باز سفيد رنگ ، شاه باز

شهبال : پر بزرگ پرندگان

شهپر: پرشاهانه

شهداد : داده و بخشيده شاه

شهرآرا: آنکه به زيبايي مايه آرايش شهراست ، آرايش دهنده شهر

شهرام : رام و مطيع شاه

شهربانو : بانوي شهر ، ملکه ، همسر امام حسين و مادر امام سجاد

شهرزاد : شهرزاده ، بومي - نقال قصه هاي هزار و يک شب

شهرناز : خواهر جمشيد و همسر ضحاک ماردوش

شهرنوش : شيريني شهر

شهروز : شاهروز

شهره : مشهور و نامي

شهريار : پادشاه ، يارشهر ، نام پسر برزوپسر سهراب

شهرزاد : شاهزاده ، فرزند شاه

شهلا : زن سيه چشم

شهناز : شاه ناز - دختري بود از خاندان آل بويه

شهنواز : نوازش شده شاه

شهين : منسوب به شاه

شيبا : نسيم شبانه - نامي کردي

شيدا : آشفته و عاشق

شيده : ‌خورشيد ، درخشان

شيردل : پهلوان و دلاور

شيرزاد : شير بچه ، همچون شير

شيرنگ : به رنگ شير ، مانند شير

شيرو : پهلوان معاصر با گشتاسب ، نام سردار فريدون

شيرين دخت : دختر شيرين

شيما : دخترانه ، نامي کردي

شينا : قدرتمند ، توانا - نامي کردي

شيرين : مطبوع و گوارا ، معشوقه خسرو پرويز

شيوا : شيرين بيان ، خوش زبان ، ايزد بزرگ هنديان باستان

طوس : فرزند نوذر پهلوان ايراني شاهنامه

طوطي : پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخي ن در فارسي دري است .

طهماسب : داراي اسب قوي - نام پسر منوچهر

طهمورث : روباه تيزرو و قوي ، پادشاه پيشداديان و پدر جمشيد

طرلان : باز شکاري - نامي ترکي است

غوغا : آشوب ، هياهو

غنچه : گل نشکفته ، کنايه از دهان معشوق

فتانه : از نامهاي کردي براي دختران

فدا : قرباني ، نامي کردي

فراز : بلندي و شکوه

فرامرز : شکوه مرزداري - نام پسر رستم دستان

فرانک : سياه گوش ، نام مادر فريدون ، نام همسر بهرام گور ساساني

فراهان : محل شکوه و جلال

فربد : مناعت ، بزرگي

فربغ : شکوه خداوند

فرجاد : دانشمند و فاضل

فرخ : تابان و زيبا - نام يکي از اميران سيستان در عهد سلجوقيان

فرخ پي : نيک پي و نيک قدم

فرخ داد : مبارک آفريده شده

فرخ رو : داراي صورت زيبا

فرخ زاد : مبارک زاد ، خجسته زاد ، رستم فرخزاد سردار معروف ساسانيان است

فرخ لقا : دراي چهره زيبا ، خوشگل

فرخ مهر : زيبا چون خورشيد

فرداد : داده شکوه وزيبائي

فرديس : بهشت ، بوستان

فرين : يگانه ، شکوه دين ، مخفف فروردين ماه اول بهار

فرزاد : زاده فرو شکوه

فرزام : شايسته و لايق - نامي کردي

فرزان : عاقل ، حکيم ، دانشمند

فرزانه : دانشمند ، عاقل و عالم

فرزين : عالم ، وزير دربار

فرشاد : شا دمان ، مسرور ، خوشحال

فرشته : فرستاده الهي و آسماني

فرشيد : درخشانتر ، نام برادر پيران ويسه

فرمان : دستور ، حکم

فرناز : داري ناز فراوان

فرنگيس ( فري گيس ) : نام دختر افراسياب و همسر دوم سياوش

فرنود : دليل و برهان

فرنوش : شکوه ، نام پادشاه باستاني ماد

فرنيا : نامي براي پسران

فروتن : افتاده حال ، متواضع

فرود : پائين - نام پسر سياوش ، نام پسر کيخسرو نام پسر خسرو پرويزو شيرين

فروز : روشنائي ، روشني

فروزان : تابان ، درخشان

فروزش : روشني ، تابناک

فروزنده : درخشان ، درخشنده

فروغ : روشنائي ، تابش

فرهاد : عاشق افسانه اي شيرين

فرهنگ : شکوه ، ادب ، تربيت

فرهود : صداقت و راستي در دين

فربار : همراه خوب و شايسته

فريبا : زيبا و فريبنده

فريد : بي همتا، نامي کردي

فريدخت : دختر بي همت

فريدون : داراي شکوهي اينچنين ، پادشاه پيشداري که بر ضحاک ماردوش غلبه کرد

فريمان : فر و شکوه ايمان

فريناز : عشوه گر ، پريناز

فرينوش : شکوه شيرين

فريوش : زنگ ، همان پريوش هم هست

فيروز : پيروز و مظفر

فيروزه : سنگي گرانبها با رنگ فيروزه اي

قابوس : معرب کاووس است

قباد : سرور گرامي ، شاه محبوب ، پدر کيکاوس از پادشاهان کياني

قدسي : بهشتي ، روحاني

قزل ارسلان : شير سرخ - نام دوتن ازاتابکان آذربايجان - نامي ترکي

کابان : کدبانو ، نامي کردي براي دختران

کابوک : کبوتر ، نامي کردي براي دختران

کارا : فعال و کوشا

کارو : از نامهاي ارمني ايراني به معني نويد دهنده

کاراکو : نام يکي از سرداران ماد

کامبخت : کسي که بخت به کام اوست

کامبخش : آرزو دهنده ، مراد بخش

کامبيز : صورت فرانسوي (( کمبوجيه )) پسر کورش است

کامجو : کامجوينده

کامدين : يکي از دانايان دين زردشت

کامران : سعادتمند و خوشبخت

کامراوا : به مقصود و مراد رسيدن

کامک : آرزو و خواهش کوچک

کامنوش : کامروا ، خوشبخت

کاميار : کامروا و پيروز

کانيار : معدن شانس ، نامي کردي

کاووس : پادشاه توانا - از پادشاهان کياني و پسر کيقباد

کاوه : آهنگر معروف ايران باستان که عليه ضحاک قيام کرد

کتايون : جهان بانو ، دختر قيصر روم و مادر اسفنديار

کرشمه : ناز و غمزه

کسري : معرب خسرو است

کلاله : موي پيچيده ، دختري با موهاي مجعد

کمبوجيه : نام پسر کورش کمبوجيه است

کوشا : کوشنده ، ساعي

کهبد : خداوند کوه ، عابد

کهرام : رام شده کوه نام برادر و سردار افراسياب

کهزاد : زاده کوه ، کسي که در کوه زائيده شده است

کيارش : شهريار بزرگ

کيان : پادشاه ، اميران

کيانا : فرستاده ، نامي کردي

کيانچهر : داراي چهره پادشاهان

کياندخت : شاهدخت ، دختر شاه

کيانوش : بسيار شيرين ، نام يکي از دو برادر فريدون در شاهنامه

کياوش : بزرگوار - نام پدر کيقباد

کيخسرو : پادشاه نيکنام ، نام پسر سياوش و سومين پادشاه کيانيان

کيقباد : پادشاه محبوب - پدر کيکاوس و سر سلسله کيانيان

کيکاووس : سياه چرده ، سبزه ، نام پسر کيقباد و پدر کياوش

کيوان : سياره زحل و دومين سياره منظومه شمسي پس از مشتري است .

کيوان دخت : دختر سياره کيوان

کيومرث : نخستين انسان ، و به گفته شاهنامه نخستين پادشاه

کيهان : جهان و گيتي

کياندخت : دختر گيتي

کيهانه : جهان کوچک

گابان : يکي از ياران کرد پيامبر اسلام ( ص ) که به استقبال اسلام رفت

گئومات : نام پسر کورش که ادعاي پادشاهي اما داريوش او را اسير ، و کشت

گرد آفريد : پهلوان زاده شده

گردان : پهلوانان ، يلان

گرشا : به ر وايت شاهنامه همان کيومرث اولين پادشاه است

گرشاسب : صاحب اسب لاغر ، پهلوان ايراني و جد رستم

گرشين : شعله آبي ، نامي کردي براي دختران

گرگين : منسوب به گرگ ، پسر ميلاد از پهلوانان زمان کيخسرو

گزل : زيبا ، نامي ترکمني است

گشتاسب : صاحب اسب رمنده ، پدر داريوش هخامنشي

گشسب : دارنده اسب نر

گشسب بانو : دختر رستم و زن گيو

گل : گياهان رنگي کوچک که دستمايه شاعرانند

گل آذين : حالت قرار گرفتن گلها روي شاخه ها

گل آرا‌ :‌ آراينده گل

گلاره : تخم چشم ، نامي کردي

گل افروز : فروزنده گل

گلاله : دسته گل

گل اندام : آنکه اندامش مانند گل است

گلاويز : گياهي براي زينت گل

گلباد : داري بوي گل

گلبار : پرگل ، گل افشان

گلبام : گلبانگ

گلبان : نگهدارنده گل

گلبانو : بانوي چون گل

گلبرگ : هر يک از برگهاي يک گل ، مثل برگ گل

گلبو : معطر ، خوشبو

گلبهار : مثل گل بهاري

گلبيز : گل افشان

گلپاره : تکه گل ، پاره اي از گل

گلپر : برگ گل ، پر گل

گلپري : پري همچون گل

گلپوش : پرازگل ، پوشيده از گل

گل پونه : کسي که چهره اش به لطافت گل است

گلچين : باغبان ، عاشق گل ، کسي که گل مي چيند .

گلدخت : دختر گل

گلديس : به رنگ گل ، مانند گل

گلربا : رباينده گل

گلرخ : بسيار زيبا همچون گل

گلرنگ : به رنگ گل ، شرابي رنگ

گلرو : زيبا و سرخ رو

گلشن : گار و گلستان

گلريز : ريزنده گل

گاد : زائيده گل

گار : گلستان ، جاي پرگل

گلسا : مثل گل

گلشيد : درخشان چون گل

گلنار : گل انار ، شکوفه انار

گلناز : کسي که ناز و غمزه اش مثل گل است

گلنسا : گل بانو ، خانم گل

گلنواز : نوازش شده گل

گلنوش : شيرين مثل گل

گلي : مانند گل ، قرمز رنگ

گودرز : از پهلوانان عهد کاوس وکيخسرو و يکي از پادشاهان معروف اشکاني

گوماتو : انقلابي زمان مادها که براي براندازي مادها و هخامنشيان قيام کرد

گهر چهر : آنکه چهره اش همچون گوهر است

گوهر ناز : کسي که همچون گوهر نازش گرانبهاست

گيتي : دنيا ، جهان ، عالم

گيسو : موي بلند ن

گيلدا : طلا

گيو : پهلوان نامي شاهنامه و پدر بيژن

لادن : گلي به رنگهاي زرد و نارنجي

لاله : گلي که رنگهاي گوناگون دارد و معروفترين آن لاله سرخ و صحرائي است

لاله دخت : دختر لاله

لبخند : تبسم

لقاء : چهره ، سيما

لومانا : نام محلي در کردستان ، نامي کردي براي دختران

لهراسب : داراي اسب تندرو ، از پادشاهاي کياني و پدر گشتاسب

مارال : آهو ، نامي ترکي

ماري : کبک ماده ، نامي کردي

مازيار : اورا مزدايار - پسر قارون فرمانرواي طبرستان

ماکان : نام پسر يکي از سران ديالمه

مامک : مادر کوچک و مهربان

مانا : نام خداوند بزرگ و نام يکي از دولتهاي ماد ، نامي کردي

ماندانا : دختر آژدهاک و مادر کورش هخامنشي

مانوش : کوهي که منوچهردربالاي آن متولد شده است

ماني : پيامبر ايراني در زمان شاپور ساساني

مانيا : خسته شده ، نامي کردي

ماهان : منسوب به ماه

ماهاندخت : دختر ماهان

ماه برزين : يکي از بزرگان دولت ساسانيان

ماه جهان : زيباي جهان

ماهچهر : زيبا رو ، قشنگ

ماهدخت : دختر ماه

ماهور : تابناک - نامي کردي

ماهرخ : آنکه صورتي چون ماه زيبا دارد

ماهزاد : زاده ماه

مردآويز: جنگنده و دلاور

مرداس : مرد آسماني - نام پدر ضحاک که مرد نيکي بود و بدست پسرش کشته شد

مرزبان : مرزدار - مرزبان بن رستم نويسنده کتاب مرزبان نامه

مرمر : ازسنگهاي آهکي که صيقلي و جلا پذير است ، سنگ مرمر

مزدک : خردمند کوچک - مردي که در زمان ساسانيان ادعاي پيغمبري کرد اما کشته شد

مژده : نويد ، بشارت

مژگان : مژه ها

مستان : شادان ، شادمان

مستانه : خوشحال ، مانند مست

مشکاندخت : دختر خوشبو

مشکناز : مشک ناز دار

مشکين دخت : دختر مشک آلود و معطر

منيژه : پاک و سفيد روي - نام دختر افراسياب

منوچهر : کسي که چهره بهشتي دارد - از پادشاهان پيشدادي

مهبانو : بانوي بزرگ ، بانوي همچون ماه

مهبد : يکي از وزيران انوشيروان ساساني

مه داد : از فرماندهان نظامي پارسيان ويکي از نامهاي دوران هخامنشي

مهتاب : ماه تابان ، ماه تابناک

مهديس : ماهرو ، زيبا ، خوشگل

مه جبين : انکه پيشانيش مانند ماه درخشان اس

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گذشتن دل شکســــــــــــــــــــــــــته